سلام

سلام

این یه دفتر خاطراته

تا امروز هیچ دفتر خاطراتی رو پر نکردم

اما امروز بعد گذشت یک سال از زندگی مشترکم فهمیدم لازمه همه چیز یه جا ثبت بشن چون خیلی سریع و شلوغ اتفاق می افتن و رد می شن و هی از ما دور و دور و دور تر میشن

اینطوری فرصت نداریم ازشون لذت ببریم ، متنفر باشیم ، درس بگیریم و خلاصه به نیستی میرسن

من برای شروع این وبلاگ انگیزه هایی دارم که فکر میکنم به این زودی ها فروکش نمیکنن

ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین می نمود
کی گمان بردم که شهد آلوده زهر ناب داشت

#سعدی_جان